فصل
مهر ، فصل رویش جوانه های امید، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسید، فصل مهر
، فصل آشنایی با خدا، فصل خوشه چینی ستاره ها، فصل همکلاسیهای دیروز و هم
نیمکتی های امروز، از راه رسید.
امروز زنگ آگاهی به صدا در می آید و
پرچم دانش برافراشته می شود، درب گلستان معرفت گشوده می شود و صدای جنب و
جوش و شور و هیاهوی بچه ها، فضای مدرسه را پر می کند.
یاسمن ها از قصّه
های دیروز می گویند و معلمین درس امروز می دهند و کبوتران وجود را به پرواز
در می آورند، تا به دانش آموزان درس خوب زیستن را بیاموزند.
و سخنی با
تو دارم ای معلم، آن گاه که بر گوهر وجود، آیه ی مهر می نشانی ... نور در
گلدان اندیشه ام می نگاری ... جوهر وجود را با آیات الهی به شفافیت شبنم دل
می نمایی ... صفحه ی سفید ذهنم را با کلامت قلم می زنی ... در گوشم آهنگ
مهر می خوانی ... دستانم را با ساختن بنای زندگی آشنا می سازی .... با
نگاهت شالوده ی وجودم را شکل می دهی و بر رسایی ها و نارسایی هایش صیقل می
کشی.
ای معلم ! ای که پا جای پای انبیاء گذاشته ای تا درس چگونه زیستن
را به ما بیاموزی، امروز فرشتگان مامورند، به حمد و ثنای تو که برترین شغل
را پذیرا شدی تا بهترین خدمت را به بشریت بنمایی... آن گاه که کلامی می
آموزی و آن گاه که حرفه ای یاد می دهی و آن گاه که استعدادهایم را پرورش می
دهی تا آن چنان که شایسته است زندگی نمایم و آن گاه که مرا متوجه ی کمال
خالقم در آفرینش می نمایی .
من
همه ی آن لحظات را مدیون تو هستم که چون فرشته ی آسمانی در خلقت زمینی،
تجلی بخش راه انبیائی و سراینده ی غزل هستی بخش آموختن ، برای زندگی نمودن
بهتری .
و تو ای زیبای بوستان خرد، از مهر اندیشه ات و سبزی وجود ، پر
طراوت تر از همیشه ، وجودم را طراوت می بخشی تا من نیز با پرورش استعداد و
اندیشه ام و بالا بردن قابلیتها و ظرفیتهای خویش، خردمندانه نقش آفرین
زندگی شوم، که خداوند هستی بخش بدان منظور مرا سرشته و من امروز به شکرانه ی
این همه نعمت ، خداوند بزرگ را سپاس بیکران می گذارم که آیات مهرش را در
وجودی چون انسان به ودیعت گذاشت تا انسانیت را در وادی امتحان، به عرصه ی
ظهور رساند.